طراحـی هویـت و برنـد
"برند" برای مردم چه مفهومی دارد؟
شما چطور می‌توانید شایسته‌ی "جایگاهی" در زندگی مخاطبان‌تان باشید؟
هنر و طراحی به کار رفته در اشیای روزمره، از دیرباز، راهی برای ارایه‌ی شخصیت، جهان‌بینی و سبک زندگی‌مان به دیگران بوده است. این استفاده‌ی نمادگرایانه و نشانه‌شناسانه، اکنون بیشتر و پررنگ‌تر شده و افراد بر اساس دیالوگی که می‌خواهند با دنیای اطراف‌شان برقرار کنند، دست به انتخاب می‌زنند. انتخاب‌هایی که بازگو کننده‌ی سطح سلیقه، نوع دیدگاه و سبک زندگی‌شان است.
در این میان برندها با طراحی محصولات، خدمات و تجربه‌های‌شان بر پایه‌ی فلسفه و جهان‌بینی خود، به مخاطبان خود کمک می‌کنند تا پیرامون انتخاب‌هایشان، دیالوگ خلق کنند.
در لایه‌ی بعدی، هر برند، حسی منحصر به خودش را برای مخاطبانش خلق می‌کند. افراد به ازای دریافت حس عمیقی که به دست می‌آورند حمایت حسی و وفاداری به خرج خواهند داد. عمق وفاداری مخاطبان برند، به اندازه‌ی عمق احساسی است که آن برند برای آن‌ها خلق می‌کند.
در سطح بعدی، برند و نام یک شركت، القاکننده‌ی سطح انتظارات و تجربه‌ی مخاطبان از عملکرد و ارزش محصولات و خدمات آن شركت است و این سطح انتظارت، تعیین می‌کند که آن‌ها تا چه میزان حاضر به هزینه کردن برای آن برند هستند.

حضـور انسـانـی در تجربه‌ی برنـد

آیا اگر واقعن شخصی تعدادی نمودار، چارت و روش کار تکنیکی برای "باحال" بودن خودش به ما ارایه کند، به سلامت روانش شک نمی‌کنیم؟ پس چرا بسیاری از شرکت‌ها همین کار را می‌کنند؟!
حیرت‌انگیز است که برخی کسب و کارها (بیشترشان)، تا چه حد از زبان تکنیکی و فنی و منطقی برای ارتباط برقرار کردن با مخاطبان‌شان استفاده می‌کنند. زبان ماشینی، نه انسانی! (بار بعد که تلوزیون‌تان را روشن کردید و آگهی تبلیغاتی دیدید، به این نکته دقت کنید).
برای گذر از این رویکردها، خوب است که از خودمان بپرسیم "ما دوستان‌مان را چطور انتخاب می‌کنیم؟" یا اینکه "چطور وارد زندگی‌مان می‌شوند؟" آن‌ها نه بر اساس ویژگی‌های سطحی و اولیه، بلکه بر پایه‌ی زمان و تجربیات مشترکی که با هم از سر گذرانده‌ایم، در زندگی ما جایگاه ویژه‌ای پیدا می‌کنند. یک کسب و کار اگر واقعن می‌خواهد در زندگی مخاطبانش جایگاهی "ویژه" و "ماندگار" داشته باشد (برند باشد)، باید نه فقط روی ویژگی‌های اولیه و سطحی خود، بلکه روی خلق رابطه و تجربیات مشترک در طی زمان با مخاطبانش سرمایه‌گذاری کند.

باید بتوانید با آدم‌ها دوست شوید.
مردم، بیشتر از آن‌که به برندها اعتماد کنند، به انسان‌ها اعتماد می‌کنند.

به دام "متقاعد کردن مستقیم" مردم نیفتید. نمی‌توانید صرفا با لیست کردن "خوبی‌هایتان" در یک تیزر تبلیغاتی، در "دل" آن‌ها جایی داشته باشید. مردم باید بتوانند حضور شما را به عنوان "انسان‌هایی" که "حرفی برای گفتن" دارند، باور کنند. و این کار میسر نمی‌شود مگر آن‌که ارتباطی حسی بر اساس داستانی انسانی با آن‌ها برقرار کنید. کاری که تخصص دیـزایـن - امروزه - در مسیر آن حرکت می‌کند: "داستان‌هایی از انسان‌ها برای انسان‌ها".
تمام خروجی‌های برند باید در راستای تعریف کردن، تقویت کردن و پشتیبانی از این داستان باشد.


ترجمه ی داستان برند به رویدادهای ملموس انسانی

حرف حسـاب‌تـان چیـست؟!

اگر می‌خواهید یک تصویر روشن از خود در ذهن مخاطب خلق کنید، نخست باید تصویری روشن از هویت سازمانی خود داشته باشید.
بخش زیادی از کاری را که شما انجام می‌دهید و ارایه می‌کنید، رقبای شما نیز انجام می‌دهند. بخش کوچکی منحصر به شماست. ولی این بخش کوچک نقش بزرگی ایفا می‌کند. ما این بخش کوچک را هویت شما، روح کسب و کار شما و حضور منحصر به فرد شما می‌دانیم. این بخش کوچک، مهمترین عامل ماندگار تفاوت شما با باقی بازار و رقبایتان است.
برای خلق برندی که جایگاه ویژه‌ی خود را در زندگی مخاطبانش داشته باشد، نخست باید "مخاطب" را تعریف کنید. شما برای "چه کسانی"، "چه حرفی" برای گفتن دارید؟ تیم طراحی در همکاری با کارفرما و در زندگی با مخاطبان، موقعیت‌گذاری برند را انجام می‌دهد تا همه‌ی نیروی ارتباطات سازمان، صرف هدف‌گذاری بخش درستی از جامعه شود.
ارتباطات و تبلیغات فله‌ای، شاید اولین راهی باشد که به ذهن می‌رسد، ولی معمولا بهترین انتخاب نیست.

اگر تلاش کنید همه را راضی کنید، کسب و کاری خاکستری و بی حس و حال خواهید داشت. برای اینکه محبوب عده‌ای باشید، باید از بخش‌های دیگری صرف نظر کنید. پیش از هر فعالیت طراحی، ابتدا، ارزش‌ها، اهداف و پیام‌تان را مشخص کنید. این‌ها خوراک فکری تیم طراحی برای توسعه‌ی دیالوگ‌های برند خواهد بود.

نقش دیـزایـن در ایـن میـان چیـست؟

دیـزایـن بازتاب روح یک شرکت و ابزار کلیدی برای شکل دادن به هویت آن است و می‌تواند برند یک شرکت را معرف کیفیت و تجربه‌ی محصولات و تعاملات آن سازد. طراحان به فلسفه و نگاه شرکت در قالب محصولات، خدمات و نحوه‌ی ارایه‌ی آن محصولات و خدمات زندگی می‌بخشند و تجربه‌ی ارتباط و تعامل با آن برند را طرح‌ریزی کرده و شکل می‌دهند. در حقیقت وظیفه‌ی طراحان، خلق تاثیری به یاد ماندنی و محو نشدنی با ارایه‌ی یک تجربه‌ی اصیل و انسانی از برند است.

برنـد جـایگزیـن چه چیـز‌هـایـی نمـی‌شود؟ چه کـارهـایـی نمـی‌کند؟

- برند، جایگزین یک محصول یا خدمت بد نمی‌شود. نمی‌توان با یک داستان و ارایه‌ی خوب، محصولی بد را به زندگی مردم وارد کرد (شاید فقط برای یکبار!).
- برند، جایگزین تحقیق، طراحی و توسعه نمی‌شود. داستان برند باید حفظ شود، ولی دستاوردهای آن باید به روز باشد.
- برند، شما را از بازطراحی سازمان‌تان در طی زمان، بی نیاز نمی‌کند. برند باید اصول محکمی داشته باشد، ولی نباید شما را در دام استانداردها و قواعد خودش بیندازد.

 در نهایت، برندسازی، صرفا یک پروژه نیست، بلکه یک پروسه است برای رشد در جامعه و فرهنگ پیشرونده‌ی امروزی. جامعه‌ای که شما باید در آن

نماینده‌ی چیزی بی‌همتا باشید.


مـی‌خـواهیـد بدانیـد چگـونه یک هویـت برای کسب و کـارتـان خلـق کنیـد؟
استودیو تجربه به شما کمک می‌کند تا تعریف روشنی از خود را، ابتدا در تیم‌تان و سپس در ذهن مخاطب ایجاد نموده و هویتی با اصالت، باورپذیر و به یادماندنی، از طریق طراحی هماهنگ و همگن تجربه‌ی برند در نقاط تمـاس مختلف خلق کنید.r> مـا پرسش‌هـای بیـشتر از سـوی شمـا را حمـایت مـی‌کنیـم.
از مـا بپرسیـد "چطـور؟" ...